داستان عشق محمد حسین و زهرا

تو اونا یکی بود که من خیلی باهاش ضد بودم اسمش زهرا بود...

یه سال ازم بزرگتر بودم،همیشه باهم تو جنگ و دعوا بودیم،

رفته رفته نسبت بهش یه حسی پیدا کردم عاشقش شده بودم...

جلساتی که اون نمیومد منم ی جوری میپیچوندم و نمیرفتم.

چیزی از حسم بهش نگفتم چون میدونستم شَر میشه...

تابستون هم همینطور گذشت تا اینکه بازم مدرسه ها شروع شد

مدرسه هامون سرراهه هم بودن منم هررزو دعا میکردم بابام نیاد دنبالم تا پیاده بم شاید

 ببینمش روزهام اینطوری میگذشت اصلن به درس و مدرسه توجهی نداشتم

 فقط به این دلخوش بودم که اون ی روزی برای من میشه تابستونه ساله 92 هم اینطوری گذشت

 و من هر روز عاشق تر میشدم ...آخرای بهمن 92 بود که من کلاسمو عوض کردم و سعی کردم

 فراموشش کنم تقریبا دوهفته گذشته بود که یه شماره ناشناس به گوشیم زنگ زد...

اولش سرکارم گذاشت و بعدشم گف زهرام...بهترین روز زندگیم بود اونروز..

.اونم منو دوست داشت ولی نه زیاد ولی من دیووووووووووونش بودم حاضربودم جونمم براش بدم ...

ولی اون هرروز سرد تر میشد...یه روز بادوستم بیرون بودیم که اس ام اس داد عشقم کجایی میخام ببینمت؟

اولش باورم نشد فکر کردم اشتباهی فرستاده ولی گفتم نه هیچوقت اشتباهی پیام نمیفرسته،

منم جواب دادم جلو فلان کوچه واستادم بیا...اس ام اس زد ببخشید اشتباه شد منم شوکه شدم

 و هرچقد اس ام اس دادم جواب نداد...فرداش که زنگ زدم جوابمو داد و گف چیزی نشده

 و فقط میخاسته سره کارم بزاره ولی من باور نکردم میدونستم یکی هم هست..

.هرروز سردتر میشد تا اینکه دیگه اصلن جوابمو نداد و عیدرو کوفتم کرد...

چند روز بعد تو لاین پسره رو پیدا کردم...تو کامنت هاش حرفای عاشقانه به هم زده بودن و یادش رفته بود

 پاکشون کنه...منم با هزار بدبختی با پسره به اسمه یه دختر قرار گذاشتم ویه روز صبح کشوندمش

 تو یه کوچه ی خلوت و تا میخورد زدمش و بهش گفتم دست از سره عشقه من بردار اون فقط برا منه...

رفتم خونه نزدیکای ساعت 5 عصر بود که درخونمون رو زدن...بابام دررو بازکرد...پلیس بود...

منوبه جرم زدن در حد مرگ اون پسر گرفتن،شب عموم اینا سند گذاشتنو آوردنم بیرون...

فرداش پسره به زهرا گفته بود که زدمش و چون میدونست سند گذاشتن و درم آوردن میخاست

یه ذره علاقه ای که بهم داشت رو از بین ببره...زهرا اومد دم درخونمون و با عصبانیت ازم پرسید

 پسره ی عوضی تو به چه حقی رفتی عشقمو زدی؟؟؟

چیزی نگفتم،من نخوام قیافه ی نحستو ببینم چیکار باید بکنم؟؟؟

تو مگه وکیل منی که رفتی پسره ی بیچاره رو داغونش کردی احمق؟

منم گفتم اون پسره حقش بود یه سیلی زد تو گوشم بابا مامانم و همسایه ها هم بیرون بودن

 و زهرا فقط داد وبیداد میکرد که توکی هستی که بری عشقمو بزنی من خودم حسابتو میرسم،

خاست یکی دیگه بزنه که دستشو گرفتم سعی کرد که دستشو رها کنه ولی نتونست

 و با اون یکی دستش که کیف داشت زد تو صورتم...بهش گفتم

زهرا تو نمیفهمی این پسره تو بخاطر خودت نمیخاد این فقط...حرفمو قطع کرد

 وگفت زندگی من به تو هیچ ربطی نداره!!!بهش گفتم زهرا عزیزم یه لحظه گوش کن

چی میگم با عصبانیت بهم گفت برام مهم نیست چی میگی و دستشو کشید ورفت..

.داشت بغضم میترکید میخاستم بمیرم رو کردم به همسایه ها و با عصبانیت گفتم بفرمایید

نمایش تموم شد!همه سرجاشون مونده بودن که بلند داد زدم دِ برید گمشید دیگه...

چن تاشون یه چیزی زیر لب گفتن و رفتن...اومدم تو خونه و در اتاقو محکم بستم و گریه کردم...

چند روز بعد زنگ زد خونمونن و به مامانم گف که واقعا بخاطر رفتارم متاسفام و ببخشید

 و از این چیزا بعدش گفته بود گوشیو بده باهام حرف بزنه وقتی گوشی رو گرفتم قبل از اینکه اون حرفی بزنه گفتم

 برام مهم نیست چ حرفی میزنی و گوشیو قط کردم...هفته ی بعد وقتی از باشگاه اومدم

 مامانم گف زهرا اینجا بود!من شاخ درآوردم و گفتم زهرا؟؟؟گف آره این گلم برای تو آورده بود

 خیلی دختر خوبیه حق داری دوسش داشته باشی!!!گل رو از مامانم گرفتم و رفتم دم درشون وقتی اومد

 دم در گل رو بهش پس دادم و گفتم گل رو اشتباهی آوردید!اینو ببرید بدید به عشقتون!

زد زیر گریه ومن هیچ محلی بهش نذاشتم و رفتم بعدش که مامانم اینو شنید حسابی دعوام کرد

 و ازخونه انداختم بیرون!هنوزم باهام حرف نمیزنه... من هیچ کینه ای از زهرا به دل ندارم و هنوزم عاشقشم ،

 دوستاش بهم گفتن که وقتی زهرا دانشگاه قبول شد میخان باهم ازدواج کنن امسالم ساله آخرشه و کنکور داره

 براش دعاکنید...امیدوارم اون پسره لیاقته زهرای منو داشته باشه و اذیتش نکنه


این نظر توسط sevil در تاریخ 1395/3/6/4 و 12:02 دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]

وقتی داستان زنگیتوخوندم خیلی ناراحت شدم.چون کمی شبیهماله منه.خودتوناراحت نکن امیدوارم عاشقه کسه دیگه ای بشی کسی که دوست داشته باشه وزهرارم فراموش کنی


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: